چشم دارم که مرا از تو پیامی برسد


چشم دارم که مرا از تو پیامی برسد

چشم دارم که مرا از تو پیامی برسد


چشم دارم که مرا از تو پیامی برسد

چشم دارم که مرا از تو پیامی برسد


چشم دارم که مرا از تو پیامی برسد

چشم دارم که مرا از تو پیامی برسد


چشم دارم که مرا از تو پیامی برسد

وز می وصل تو لبم بر لب جامی برسد
وز می وصل تو لبم بر لب جامی برسد
وز می وصل تو لبم بر لب جامی برسد
وز می وصل تو لبم بر لب جامی برسد
وز می وصل تو لبم بر لب جامی برسد
وز می وصل تو لبم بر لب جامی برسد
وز می وصل تو لبم بر لب جامی برسد
وز می وصل تو لبم بر لب جامی برسد
پخته و صاف اگر می نرسد از تو مرا
پخته و صاف اگر می نرسد از تو مرا
پخته و صاف اگر می نرسد از تو مرا
پخته و صاف اگر می نرسد از تو مرا
پخته و صاف اگر می نرسد از تو مرا
پخته و صاف اگر می نرسد از تو مرا
پخته و صاف اگر می نرسد از تو مرا
پخته و صاف اگر می نرسد از تو مرا
گه گه از عشق توام دردی جامی برسد
گه گه از عشق توام دردی جامی برسد
گه گه از عشق توام دردی جامی برسد
گه گه از عشق توام دردی جامی برسد
گه گه از عشق توام دردی جامی برسد
گه گه از عشق توام دردی جامی برسد
گه گه از عشق توام دردی جامی برسد
گه گه از عشق توام دردی جامی برسد
گر رسولان وفا نامه نیارند ز تو
گر رسولان وفا نامه نیارند ز تو
گر رسولان وفا نامه نیارند ز تو
گر رسولان وفا نامه نیارند ز تو
گر رسولان وفا نامه نیارند ز تو
گر رسولان وفا نامه نیارند ز تو
گر رسولان وفا نامه نیارند ز تو
گر رسولان وفا نامه نیارند ز تو
هم به زنهار جفا از تو پیامی برسد
هم به زنهار جفا از تو پیامی برسد
هم به زنهار جفا از تو پیامی برسد
هم به زنهار جفا از تو پیامی برسد
هم به زنهار جفا از تو پیامی برسد
هم به زنهار جفا از تو پیامی برسد
هم به زنهار جفا از تو پیامی برسد
هم به زنهار جفا از تو پیامی برسد
گر نه ای در بر من رغم ملامت گر من
گر نه ای در بر من رغم ملامت گر من
گر نه ای در بر من رغم ملامت گر من
گر نه ای در بر من رغم ملامت گر من
گر نه ای در بر من رغم ملامت گر من
گر نه ای در بر من رغم ملامت گر من
گر نه ای در بر من رغم ملامت گر من
گر نه ای در بر من رغم ملامت گر من
هم به سلامت بر من از تو سلامی برسد
هم به سلامت بر من از تو سلامی برسد
هم به سلامت بر من از تو سلامی برسد
هم به سلامت بر من از تو سلامی برسد
هم به سلامت بر من از تو سلامی برسد
هم به سلامت بر من از تو سلامی برسد
هم به سلامت بر من از تو سلامی برسد
هم به سلامت بر من از تو سلامی برسد
برگذر هست مرا ساخته صد دام حیل
برگذر هست مرا ساخته صد دام حیل
برگذر هست مرا ساخته صد دام حیل
برگذر هست مرا ساخته صد دام حیل
برگذر هست مرا ساخته صد دام حیل
برگذر هست مرا ساخته صد دام حیل
برگذر هست مرا ساخته صد دام حیل
برگذر هست مرا ساخته صد دام حیل
ترسم ای دوست تو را پای به دامی برسد
ترسم ای دوست تو را پای به دامی برسد
ترسم ای دوست تو را پای به دامی برسد
ترسم ای دوست تو را پای به دامی برسد
ترسم ای دوست تو را پای به دامی برسد
ترسم ای دوست تو را پای به دامی برسد
ترسم ای دوست تو را پای به دامی برسد
ترسم ای دوست تو را پای به دامی برسد
عقلم آواره صفت می بدود در پی تو
عقلم آواره صفت می بدود در پی تو
عقلم آواره صفت می بدود در پی تو
عقلم آواره صفت می بدود در پی تو
عقلم آواره صفت می بدود در پی تو
عقلم آواره صفت می بدود در پی تو
عقلم آواره صفت می بدود در پی تو
عقلم آواره صفت می بدود در پی تو
گر به کویت نرسد هم به مقامی برسد
گر به کویت نرسد هم به مقامی برسد
گر به کویت نرسد هم به مقامی برسد
گر به کویت نرسد هم به مقامی برسد
گر به کویت نرسد هم به مقامی برسد
گر به کویت نرسد هم به مقامی برسد
گر به کویت نرسد هم به مقامی برسد
گر به کویت نرسد هم به مقامی برسد
در طلب وصل لبت گام زند همت من
در طلب وصل لبت گام زند همت من
در طلب وصل لبت گام زند همت من
در طلب وصل لبت گام زند همت من
در طلب وصل لبت گام زند همت من
در طلب وصل لبت گام زند همت من
در طلب وصل لبت گام زند همت من
در طلب وصل لبت گام زند همت من
تا دل خاقانی از او بو که به کامی برسد
تا دل خاقانی از او بو که به کامی برسد
تا دل خاقانی از او بو که به کامی برسد
تا دل خاقانی از او بو که به کامی برسد
تا دل خاقانی از او بو که به کامی برسد
تا دل خاقانی از او بو که به کامی برسد
تا دل خاقانی از او بو که به کامی برسد
تا دل خاقانی از او بو که به کامی برسد